ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
به نام خدا
سلام دوستای گلم.
شاید شما هم تو مدرسه اتفاقات جالبی براتون افتاده باشه.
منم یکم از این اتفاقات رو که تو اول سال برام افتاده تعریف کنم یه چیزی هم بگم:من و مریم و مهسا و کیمیا 4 تا دوست جون جونی بودیم.
1-اولین بد شانسی من اول سال این بود که مهسا از ما جدا شد و رفت یه شهر دیگه.
2-کلاس ما دقیقا جلوی دفتر مدیره.
3-بهترین معلم مون درس عربی تماممممممم پایه ها رو برداشت جز کلاس ما.
4-یکی دیگه از بهترین معلم هامون بازنشسته شد و رفت.
5-هرچی بچه ی شلوغ که تو کلاساشون شلوغ میکردن رو میفرستن کلاس ما.
6-برای خرید کردن از بوفه ی مدرسه باید صف بایستیم.
7-مدیر مدرسمون عوض شد.
ول ماه کلی بدشانسی به من رو کرده.خدا آخرش رو بخیر کنه.
حالا خوش شانسی های من:
1-معلم زبان انگلیسی مون رفت و یه معلم ماه جای اون اومد.
2-با سه تا دانش آموز که بی اندازه ازشون بدم می امد هم کلاس نشدم.
(خدایا شکرت)
(یه چند باری هم من و دوستان با اون سه نفر دعوا کردیم)
3-من و دو تا دیگه از دوستای جون جونیم تو یه کلاس افتادیم.
4-قراره توی المپیاد شطرنج از طرف مدرسمون شرکت کنم.
مرسی که خوندین عزیزان.
فعلا بای..
پیش از اینها فکر می کردم خدا…
شاعر:قیصر امین پور
**
پیش از اینها فکر می کردم که خدا
خانه ای دارد کنار ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برف کوچکی از تاج او
هر ستاره، پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، کهکشان
رعدو برق شب، طنین خنده اش
سیل و طوقان، نعره توفنده اش
دکمه ی پیراهن او، آفتاب
برق تیغ خنجر او مهتاب
هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کس را در حضورش راه نیست
بیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان، دور از زمین
بود، اما در میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
ادامه ی این شعر زیبا در ادامه ی نوشته
ادامه مطلب ...سلام دوستان عزیز.
چند وقت پیش یه مطلب خوندم.پیش خودم گفتم یه پست در باره اش بزارم تا شما هم استفاده ببرید.
نمیخوام اشک هاتون رو در بیارم،اما این عکسا و مطالب واقعا اشکهای آدم رو درمیارن. خواهش میکنم این پست رو بخونید.
شهیدانی که زنده به گور شدند:
دست ها و پاهای این شهید دلاور رو با سیم تلفن بستند و در غربت و مظلومیت بی اندازه ای، به احتمال قوی،زنده به گور کردند.
و حالا یکی دیگر از جنایات رژیم بعثی:46 شهید که همهگی باهم زنده به گو شدند:
ادامه مطلب ...
فرا رسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی و ایام پژمردن گلستان فاطمه تسلیت باد..
روزی که لشکر بدیها در مقابل همه خوبیها می ایستد روزی که به فرزندان پیغمبر عزیزمان بی شرمانه میتازند و اهانت میکنند در حالی که ادعای مسلمانی میکنند ، لعنت الله علی قوم الظالمین * مشق این روزهای کودکانِ معصوم بنی هاشم ؛ در مدرسه ی کربلا بابا آب بابا آب ... چون خون گلوی اصغرت را دیدی درس عاشورا درس زندگیست سرخی شهادت تو ناپیدا بود * دوستان عزیز برای مطالعه ی واقعه ی کربلا،درخت خونبار مهاباد، به ادامه ی به ادامه ی نوشته برید.خیلی ممنون
با دست خودت روبه خدا پاشیدی
یعنی به خدای خالق خوبی ها
ارزنده ترین هدیَه را بخشیدی
درس خوبی وفلاحت، بندگیست
اگر چه اندک است طول وقوعش
هزاران درس داد آن با طلوعش
عشق تو امام کربلا،زیبا بود
تنها سبب زندگی دین قطعاً
پیغام نماز ظهر عاشورا بود