فرا رسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی و ایام پژمردن گلستان فاطمه تسلیت باد..
روزی که لشکر بدیها در مقابل همه خوبیها می ایستد روزی که به فرزندان پیغمبر عزیزمان بی شرمانه میتازند و اهانت میکنند در حالی که ادعای مسلمانی میکنند ، لعنت الله علی قوم الظالمین
*
مشق این روزهای کودکانِ معصوم بنی هاشم ؛
در مدرسه ی کربلا
بابا آب
بابا آب ...
چون خون گلوی اصغرت را دیدی
با دست خودت روبه خدا پاشیدی
یعنی به خدای خالق خوبی ها
ارزنده ترین هدیَه را بخشیدی
درس عاشورا درس زندگیست
درس خوبی وفلاحت، بندگیست
اگر چه اندک است طول وقوعش
هزاران درس داد آن با طلوعش
سرخی شهادت تو ناپیدا بود
عشق تو امام کربلا،زیبا بود
تنها سبب زندگی دین قطعاً
پیغام نماز ظهر عاشورا بود
*
دوستان عزیز برای مطالعه ی واقعه ی کربلا،درخت خونبار مهاباد،
به ادامه ی به ادامه ی نوشته برید.خیلی ممنون
یزید پس از معاویه بر تخت حکومت اسلامى تکیه زد و خود را امیرالمؤمنین خواند و براى این که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبیت کند, مصمم شد براى نامداران و شخصیتهاى اسلامى پیامى بفرستد و آنان را به بیعت با خویش بخواند. به همین منظور, نامه اى به حاکم مدینه نوشت و در آن یادآور شد که براى من از حسین (ع )بیعت بگیر و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان .
حاکم این خبر را به امام حسین (ع )رسانید و جواب مطالبه نمود. امام حسین (ع ) چنین فرمود: انا لله و انا الیه راجعون و على الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل یزید.(17) آن گاه که افرادى چون یزید, (شرابخوار و قمارباز و بی ایمان و ناپاک که حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمی کند) بر مسند حکومت اسلامى بنشیند, باید فاتحه اسلام را خواند.(زیرا این گونه زمامدارها با نیروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بین میبرند.)
امام حسین (ع ) می دانست اینک که حکومت یزید را به رسمیت نشناخته است,اگر در مدینه بماند به قتلش می رسانندش, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفى از مدینه به سوى مکه حرکت کرد. آمدن آن حضرت به مکه , همراه با سرباز زدن او از بیعت یزید, در بین مردم مکه و مدینه انتشار یافت , و این خبر تا به کوفه هم رسید.
کوفیان ازامام حسین (ع ) که در مکه به سر می برد دعوت کردند تا به سوى آنان آید و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقیل , پسر عموى خویش را به کوفه فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفى را از نزدیک ببیند و برایش بنویسد. مسلم به کوفه رسید و با استقبال گرم و بی سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نایب امام (ع ) با او بیعت کردند, و مسلم هم نامه اى به امام حسین (ع ) نگاشت و حرکت فورى امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسین (ع ) کوفیان را به خوبى می شناخت , و بی وفایى و بی دینیشان را در زمان حکومت پدر و برادر دیده بود و می دانست به گفته ها و بیعتشان با مسلم نمی توان اعتماد کرد, و لیکن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصمیم گرفت که به سوى کوفه حرکت کند.با این حال تا هشتم ذیحجه , یعنى روزى که همه مردم مکه عازم رفتن به منى بودند (18) و هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام می خواست خود را به مکه برساند, آن حضرت در مکه ماند و در چنین روزى با اهل بیت و یاران خود, از مکه به طرف عراق خارج شد و با این کار هم به وظیفه خویش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پیغمبر امت , یزید را به رسمیت نشناخته و با او بیعت نکرده ,بلکه علیه او قیام کرده است.
یزید که حرکت مسلم را به سوى کوفه دریافته و از بیعت کوفیان با او آگاه شده بود, ابن زیاد را (که از پلیدترین یاران یزید و از کثیفترین طرفداران حکومت بنى امیه بود) به کوفه فرستاد.ابن زیاد از ضعف ایمان و دورویى و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهدید وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم پراکنده ساخت , و مسلم به تنهایى با عمال ابن زیاد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهید شد.(سلام خدا بر او باد).و ابن زیاد جامعه دورو و خیانتکار و بی ایمان کوفه را علیه امام حسین (ع ) برانگیخت , و کار به جایى رسید که عده اى از همان کسانى که براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشیدند و منتظر ماندند تا امام حسین (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
امام حسین (ع ) از همان شبى که از مدینه بیرون آمد, و در تمام مدتى که در مکه اقامت گزید, و در طول راه مکه به کربلا, تا هنگام شهادت , گاهى به اشاره , گاهى به صراحت , اعلان میداشت که :
مقصود من از حرکت , رسوا ساختن حکومت ضد اسلامى یزید وبرپاداشتن امر به معروف و نهى از منکر و ایستادگى در برابر ظلم و ستمگرى است وجز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدى هدفى ندارم .
و این مأموریتى بود که خداوند به او واگذار نموده بود, حتى اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسیرى خانواده اش اتمام پذیرد.
رسول گرامى (ص) و امیرمؤمنان (ع) و حسن بن على (ع) پیشوایان پیشین اسلام, شهادت امام حسین (ع) را بارها بیان فرموده بودند.حتى در هنگام ولادت امام حسین (ع ),رسول گرانمایه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود. (19) و خود امام حسین (ع ) به علم امامت میدانست که آخر این سفر به شهادتش می انجامد, ولى او کسى نبود که در برابر دستور آسمانى و فرمان خدا براى جان خود ارزشى قائل باشد, یا از اسارت خانواده اش واهمه اى به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را و شهادت را سعادت می پنداشت . (سلام ابدى خدا بر او باد) .
خبر شهادت حسین (ع ) در کربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بود که عامه مردم از پایان این سفر مطلع بودند. چون جسته و گریخته, از رسول الله (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و امام حسن بن على (ع ) و دیگر بزرگان صدر اسلام شنیده بودند. بدین سان حرکت امام حسین (ع ) با آن درگیری ها و ناراحتی ها احتمال کشته شدنش را در اذهان عامه تشدید کرد.
به ویژه که خود در طول راه می فرمود: من کان باذلا فینا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل معنا. (20) هر کس حاضر است در راه ما از جان خویش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد,همراه ما بیاید. و لذا در بعضى از دوستان این توهم پیش آمد که حضرتش را از این سفر منصرف سازند، غافل از این که فرزند على بن ابى طالب (ع ) امام و جانشین پیامبر, و از دیگران به وظیفه خویش آگاه تر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده، دست نخواهد کشید.
حضرت علی اکبر علیه اسلام نخستین شهید بنی هاشم در روز عاشورا بود.حضرت علی اکبر علیه السلام درنبرد روز عاشورا دویست تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاکت رسانید و سرانجاممرّه بن منقذ عبدی بر فرق مبارکش ضربتی زد و او را به شدت زخمی نمود. آن گاه سایر دشمنان، جرأت و جسارت پیدا کرده و به آن حضرت هجوم آوردند و وی را آماج تیغ شمشیر و نوک نیزه ها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانیدند.
احوال امام(ع) در لحظههای پایانی زندگی «الامالی» صدوق به نقل از عبداللهبن منصور، از امام صادق(ع)، از پدرش امام باقر(ع)، از امام زینالعابدین(ع): سپس حسین(ع) با گونه چپش [به زمین] افتاد و دشمن خدا، سنانبن انس ایادی و شمربن ذیالجوشن عامری ـ که خدا لعنتشان کند ـ با مردانی از شامیان پیش آمدند تا بر بالای سر حسین(ع) ایستادند...
شمربن ذیالجوشن با گروهی از یارانش جلو آمدند و او را محاصره کردند و مردی از میان آنان به نام مالکبن نَسْر کِندی، به سرعت آمد و به حسین(ع) دشمنام داد و با شمشیر بر سر او زد و کلاهی را که بر سر امام(ع) بود، شکافت و شمشیر به سر امام(ع) رسید و خون افتاد و کلاه پر از خون شد. حسین(ع) به او فرمود: «با دست راستت [که شمشیر را با آن فرود آوردی،] نخوری و ننوشی، و خدا تو را با ستمکاران محشور کند!» سپس کلاه را انداخت و پارچهای خواست و سرش را با آن محکم بست. آنگاه، کلاه دیگری خواست و بر سر نهاد و روی آن عمامه بست. «الارشاد»: شمربن ذیالجوشن سواران و پیادگانش را ندا داد و گفت: «وای بر شما! مادرانتان به عزایتان بنشینند! چهچیزی را از او انتظار میکشید؟» سپس، از هرسو به امام(ع) حمله شد. زرعةبن شریک ضربهای بر کف دست چپ امام(ع) زد و آن را قطع کرد.سنانبن انس نخعی ـ که لعنت خدا بر او باد ـ نیزهای در ترقوهاش فرو برد و سپس آن را درآورد و در قفسه سینه امام(ع) فرو کرد. سنان تیری نیز به سوی امام(ع) انداخت که بر گودی گلویش نشست. امام(ع) دوباره افتاد و [سپس] راست نشست و تیر را بیرون کشید. آنگاه، کف دستهایش را به هم نزدیک کرد [و زیر گلویش گرفت] و هروقت که پر میشدند، صورت و محاسنش را با آن رنگین میکرد و میفرمود: «اینگونه خواهم بود تا خدا را خونین و در حالی که حقم غصب شده، دیدار کنم».
صالحبن وهب مزنی ـ که خدا لعنتش کند ـ نیزهای به پهلوی امام(ع) زد، حسین(ع) با گونه راست از اسب بر زمین افتاد و سپس برخاست. زینب(س) از در خیمه بیرون آمد در حالی که فریاد میزد: «وای، برادر من! وای، سرور من! وای، خاندان من! کاش آسمان خراب میشد و بر زمین میافتاد، و کوهها خاک شده در دشتها پراکنده میشدند!»
سنانبن انس هم با نیزه او را زد و به خاکش افکند. آنهنگام غباری غلیظ و سیاه و تاریک به آسمان برخاست که بادی سرخ به همراه داشت و هیچچیز در آن دیده نمیشد تا آنجا که مردم گمان کردند که عذاب بر ایشان وارد شده است. ساعتی اینگونه ماندند و سپس هوا صاف و باز شد. هلالبن نافغ نیز روایت کرده است که: من با یاران عمربن سعد ایستاده بودم که فریاد کنندهای بانگ زد: «ای امیر! بشارت ده که اینک شمر حسین را کشت.» من از میان صف دو لشکر بیرون آمدم و بر سرش ایستادم. در حال جاندادن بود. به خدا سوگند، هیچ کشته آلوده به خونی ندیدهام که از او زیباتر و نورانی باشد، و نور صورت و زیبایی شمایلش مرا از اندیشیدن به کشتن او بازداشت. در آنحال آب خواست. شنیدم که مردی میگوید: «به خدا سوگند هیچ آبی نمینوشی تا به دوزخ درآیی و از آب سوزان آن بنوشی!» حسین(ع) به او گفت: «نه؛ بلکه بر جدم پیامبر خدا(ص) درمیآیم و در خانهاش با او سکنا میگزینم. در جایگاه راستی و نزد فرمانروای مقتدر، و از آبی زلال و خوشبو مینوشم و از آنچه بر من روا داشتید و با من کردید، به او شکوه میبرم». آنان همگی خشم گرفتند و گویی که خداوند در دل هیچ یک از آنان چیزی به نام رحم قرار نداده بود.»
عمربن سعد به مردی در سمت راستش گفت: «وای بر تو! فرود بیا و حسین را راحت کن!» خولیبن یزید اصبحی بیدرنگ به سوی حسین(ع) شتافت تا سرش را جدا کند که به لرزه افتاد [و نتوانست].سنانبن انس به او گفت: «خداوند، بازوانت را بشکند و دستانت را قطع کند!» سپس، خود پیاده شد و فرود آمد و محاسن امام(ع) را گرفت و با شمشیر به گلوی او میزد و میگفت: «به خدا سوگند، سرت را جدا میکنم، با آنکه میدانم که تو فرزند پیامبر خدایی و بهترین پدر و مادر را داری!»
آنان حسین(ع) را به گونهای کشتند که پیامبر خد صلّی الله علیه و آله از کشتن سگان بدانگونه نیز نهی کرده بود. حسین(ع) را با شمشیر و نیزه و سنگ و چوب و عصا کشتند و پس از آن بر [بدن] او اسب دواندند.
بارى امام حسین (ع ) با همه این افکار و نظریه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خویش ادامه داد, و کوچکترین خللى در تصمیمش راه نیافت .سرانجام رفت, و شهادت را دریافت. نه خود تنها, بلکه با اصحاب و فرزندان که هر یک ستاره اى درخشان در افق اسلام بودند, رفتند و کشته شدند,و خون هایشان شن هاى گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد یزید (باقیمانده بسترهاى گناه آلود خاندان امیه) جانشین رسول خدا نیست , و اساسا اسلام از بنى امیه و بنى امیه از اسلام جداست.
درختی که در عاشورا خون گریه میکند..
درخت خونبار زرآباد در منطقه الموت استان قزوین همه ساله در روز عاشورا عصاره ای تراوش می کند که مانند خون سرخ رنگ است آنچنان که گویی در عاشورا عزادار حسین(ع) است.
به گزارش خبرنگار مهر، در منطقه الموت شرقی استان قزوین در روستای زرآباد درخت چنار قدیمی و تنومندی وجود دارد که با اتفاقی نادر موجب شده تا همه ساله در ماه محرم کانون توجه خیل عزادران حسینی باشد.
درخت زرآباد که به درخت خونبار زرآباد شهره یافته سالهاست که در کنار امامزاده ای قرار دارد و سحرگاه روز عاشورا از تنه آن صمغی به مانند خون جاری می شود که حیرت همگان را برانگیخته است.
نکته جالب این که ماه های قمری که سالانه 10 روز جلو حرکت کرده و تغییر می کند هیچ تغییری در این رخداد نداشته و جاری شدن خون هماهنگ با تقویم ماههای قمری تغییر می کند.
منابع:بیتوته،فلشخور،مرجع دانلود سخنرانی های استاد علی اکبر رائفی پور،پاتوق،راستگویی - دانایی - نظم،آی تی،جامع ترین گالری،نماز در عاشورا،خبرگذاری فارس
ل را اگر از حسین بگیرم چه کنم
بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست
دامان حسین اگر نگیرم چه کنم
مرسی عزیزم
غفلت نکنیم؛
از چیزی که امام حسیـــــــن (ع) به خاطرش شهید شد..
ممنون که سر زدید..
خیلی ممنون از مطلبتون.
خواهش میکنم
خوبی؟
مرسی
سلام خوبی ؟؟ ببخشید یه چند مدتی نبودم نت نداشتم
مرسی که سر میزنی
در پیچ و تاب غیرت خود آب میشوی
سقای تشنه ، تشنه ی نایاب میشوی
غصه نخور که علقمه هم معرفت نداشت
تنها تویی که معرفت ناب میشوی
وقتی علی به شهر رسول خدا در است
حالا تو هم برای اخا باب میشوی
پشت سر برادر خود راه میروی
یعنی تویی که سایه ی ارباب میشوی
التماس دعا
ای خلایق ! بنویسید به سنگ لحدم
من فقط عشق حسین بن علی را بلدم
ننویسید که او نوکر بد عهدی بود
بنویسید که او منتظر مهدی بود
ایام عزاداری سرور و سالار شهیدان به ساحت مقدس امام عصر (عج) تسلیت باد
مرسی مریم جون
سرزدم
مرسی
سلام
این ایام را بهت تسلیت میگم.
سلاااام
مرسی.منم همین طور..
سـلام مــا بــه تــو و قــبــر بــاصفات حسین
درود حق به تو ای مظهر صفات حسین
فــدای تـو هـمـه خـلـق جهان ز پیر و جوان
تـویـی بهر دو جهان کشتی نجات حسین
تـویــی مــروج احــکـــام دیــــن پــیــغــمـبـر
تـویـی خــلاصــه ایــجــاد کـائنات حسین
پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر ...
چون شیشه عطری که سرش گم شده باشد...
لبیک یا حسین...